اصغر فرهادی با توجه به اسکار هایی که قبلا گرفته است در حال حاضر به یک چهره جهانی و شناخته شده در کشور خودمان هم به قطب فیلمسازی تبدیل شده است تا جایی که گرته بردار یها و دنباله روی های زیادی از ایشان صورت می گیرد و هر فیلمی هم که از او اکران می شود در فضای رسانه ای و میان لایه های متوسط ما هم یک دو قطبی را ایجادمی کند و خیلی از افراد به منظور جهت ورود به این بحث ها سراغ آثار او می روند
ولی واقعیت این است که آخرین اثر او قهرمان حتی نتوانسته است انتظار طرفداران سنتی اش را براورده کرده و به لحاظ جذابیت های لازم آنها را اقناع کند. به همین دلیل قهرمان یک فیلم شکست خورده در همه زمینه ها است. قهرمان نه تنها فیلم خوب فرهادی نشده بلکه یکی از ضعیف ترین فیلم های این کارگردان نیز محسوب می شود. متاسفانه اصغر فرهادی جای هیچ دفاعی را در این فیلم برای مخاطب و منتقد نگذاشته است.
اگر چه بازی امیر جدیدی سمپاتی دارد ولی فیلم از نظر قواعد سینمایی یعنی زبان سینما و آن عناصر لازم که باید در یک درام خلاق وجود داشته باشد در این اثر دیده نمی شود.
بلکه بیشتر یک فیلم مضمون گرا و محتوا زده است که باردیگر از روی دستمایه های تکراری و از روی آثار قبیلی خود کارگردان ساخته شده است در این اثر هم تکرار کرده و چیزی خاص و جدیدی برای مخاطب ندارد.
فیلمسازان در پس از انقلاب یک نوع واقع گرایی یا رئالیسم اجتماعی را دستمایه قرار داده اند که پاشنه آشیل این نوع از سبک فیلمسازی هم محسوب میشود ولی اگر فیلمسازی از قبیل فرهادی بتواند روابط اجتماعی و خانوادگی را تصویر برداری بکندو پشت سر هم ردیف کرده و نهایتا به یک فیلمی که روی بر یک موضوع اجتماعی بحث میشود تبدیل کند در حالی که به قول هیچکاک سینما همان زندگی است اما باید بخش های غمناک را از آن گرفت تا سینما بشود.
یعنی به عبارتی فیلمساز از واقعیت های جامعه خودش الهام می گیرد اما ان را در ذهن خودش به یک اثر خلاق دراماتیک تبدیل کرده و ارائه می دهد. اما فرهادی گام به گام از درباره الی از این مسیر منحرف شده و به ورطه واقعیت گرایی صرف افتاده است بدون داشتن داستان و قصه های لازم. یعنی داستانهایش پایان باز دارد و نمیتواند فرجام شخصیت هایش را برای مخاطب سر و سامان بدهد بنابراین مخاطب همواره از فیلمهای او با دست خالی بیرون می رود.
فیلم قهرمان برای فرهادی به شکلی سقوط محسوب می شود چون هیچکدام از آدمهای فیلمش نه پرداخت درستی دارند و نه می تواند از لحاظ رویکرد های روایی برای انها منطقی ارائه بدهد به ویژه اینکه قصه توانایی و کشش نود دقیقه فیلم را ندارد.
آدمهای قهرمان در قصه معلق هستند و خواستگاه شخصتیشان اصلا مشخص نیست و در انتهای فیلم رها می شوند. در سکانسی که شخصیت زن داستان برای گرفتن سکه های می آید باعث می شود که مخاطب گمانه زنی هایی برای شخصتی فرخنده داشته باشد این یعنی اینکه فرهادی به شخصیت خوب فیلمش هم رحم نکرده است.
فیلم سینمایی قهرمان نه شخصیت نه فیلمنامه و نه ریتم مناسبی دارد و همین عامل باعث می شود که مخاطب قبل از اتمام فیلم تمایل دارد سالن سینما را ترک کند. این فیلم نه شروع خوبی دارد و نه پایان مشخصی در مجموع می شود گفت که این فیلم برای فرهادی جای افتخار ندارد ولی پرسش اینجااست که چرا در دنیا اینقدر روی این فیلم مانور داده شده است.
فیلمنامه فیلم قهرمان حفره های زیادی دارد و پرسش های زیادی را ایجاد می کند و مشخص نیست که ادم های فیلم چرا دچار اشتباهات می شوند در مجموع این فیلم نه چرایی برای دفاع دارد و نه چگونه ای برای
لذت بردن. قهرمان فیلمی خنثی است که نمی تواند حس خوبی را در مخاطب ایجاد کند.
نظر شما